خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

چون سایه در خیال منی بی خیال من...

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۳۶ ق.ظ

از من بریده ای و صدایم نمی کنی
چون درد در منی و رهایم نمی کنی
گم گشته ام میان تماشای چشم تو
از این جنون تلخ جدایم نمی کنی
هر شب چو باد می وزم از داغ یاد تو
آخر چرا؟چه شد که دعایم نمی کنی

چون سایه در خیال منی بی خیال من
رحمی به خواب و خاطره هایم نمی کنی
من آخرین پرنده گم کرده لانه ام
در آسمان خویش هوایم نمی کنی
امشب میان کوچه ترا جار می زنم
اما تو باز رو به صدایم نمی کنی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۱۸
معصو مه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی