که صبح می شود اما سحر نمی آید...
چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۳۹ ب.ظ
خبر رسیده که از من خبر نمیآید
به من به جز نرسیدن هنر نمیآید
دوباره هقهقِ بارانِ غم گرفته دلم
از این ترانه به جز دردسر نمیآید
چقدر عاشق این سینهاند، هر که رسید
بدون ضربهی تیر و تبر نمیآید
مبند بر سر بازویم آه تهمینه!
که جز به کشتن من بیپدر نمیآید
نه حالِ معجزهای و نه نوشدارویی
که صبح میشود اما سحر نمیآید
محمد بحرینیفرد
@m_bahreini_fard
۹۹/۰۱/۱۳
شعری ازش نخوندم تا حالا...