لب با تب اگر همدم و همقافیه میشد در تشنگی فاصله دریا زده بودم
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۲۴ ب.ظ
بر سینه اگر چادرِ رویا زده بودم
در سایه ی دستان تو ماوا زده بودم
لب با تب اگر همدم و همقافیه می شد
در تشنگیِ فاصله دریا زده بودم
در خواب خوشم مست و هم آغوش تو بودم
آتش به پریشانی دنیا زده بودم
از دفتر شعری که تو ناخوانده گذشتی
دلتنگی خود را وسطش تا زده بودم
مهلت به سبک تازی تردید ندادم
افسار به سر پوزه ی اما زده بودم
رد می شدی از کوچه ی باران زده ی ما
از پنجره ها پل به تماشا زده بودم
با عشق تو انگشت نمای همه ی خلق ....
بر سینه ی خود یک غم زیبا زده بودم
پروین نوروزی
۹۹/۰۱/۲۶
❤