خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

بر سینه اگر چادرِ رویا زده بودم

در سایه ی دستان تو ماوا زده بودم

لب با تب اگر همدم و همقافیه می شد

در تشنگیِ فاصله دریا زده بودم

در خواب خوشم مست و هم آغوش تو بودم

آتش به پریشانی دنیا زده بودم

از دفتر شعری که تو ناخوانده گذشتی

دلتنگی خود را وسطش تا زده بودم

مهلت به سبک تازی تردید ندادم

افسار به سر پوزه ی اما زده بودم

رد می شدی از کوچه ی باران زده ی ما

از پنجره ها پل به تماشا زده بودم

با عشق تو انگشت نمای همه ی خلق ....

بر سینه ی خود یک غم زیبا زده بودم

پروین نوروزی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۶
معصو مه

نظرات  (۱)

پاسخ:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی