خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

حکم خشت

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۲۸ ق.ظ

چند کلام نانویسی ام را تاب بیاور که سراسر هیچستانیم دوباره طوفانی است.

مگر قرار نیست هر چه تشویش و هراس و بیتابی و کلمات گزنده ای از این دست رخت از هیچستان بودن بربندند به قدرت اتصال؟ از عشق و دوست داشتن گذشته آنچه در ضمیر امروزیان خفته ست. قراری نیست با کلماتی مانند عشق و دوست داشتن که حاصلشان بیقراری است و بس. پس اتصال می ناممش. واسطه های اتصال امروزی فراوان و متفاوت اند. نام های مختلفی دارند. گستردگی شان زیاد است و همگی تحت لوای اسم دستگاه قرار دارند. یک جور مهندسی فراگیر. دستگیرت می شود چه می گویم؟ هوش می کنی؟ چه رسمی است که بنا شده تا بربیندازد همه ی حاکمیت های فردی را؟ مگر قرار نبوده هر یکی خود جهانی باشد و مشتی نمونه خروار؟ پس آنچه پیش آمده چیست؟ یک مشت چشم و گوش بسته تحت شبکه که حتی باسوادهایش هم دست به قلم که می برند دقیقا آنچه را که خوانده اند و آموخته اند پس می دهند و هیچ خلاقیتی در روش ندارند و تازه کلی هم هوا برشان داشته که راه خود را ساخته اند و برای خود کف و هورا هوا می کنند. دیگر از دایره بیرون هم نمی آیند که ببیند آنچه پیشینیان به خوردشان داده اند را فقط در نقش و لعابی به رنگ امروز و تحت تاثیر دستگاه بالا می آورند. همین قدر حال به هم زن باور کن. قرار بر این بوده؟ باز محکومم نکن به همگرا بینی. اگر قرار است در گستره گسترده ای از زمان چندان اتفاق خاصی نیفتد تو زیر سوال می روی. و گستره گسترده زمان حتی یک دقیقه را هم شامل می شود. خودت را از زیر این همه علامت سوال رها کن که می دانی هیچ یک از این سوال ها بی دلیل نیست اما به طرز ناجوری همه شان آزار دهنده هستند. صبر و سکوت را خورد و خوراکمان کرده ایم اما چشم در چشم که بشویم شرمنده تحملمان می شوی. یادت نرود زمان هر چیزی سر می آید؛ آبادی ها روی ویرانه ها و ویرانه ها روی آبادی ها می آیند و می روند؛ همه چیز فراموش می شود؛ اما اگر معنا تغییر کند و دلیل موجهی بر این تغییر نباشد و هیچستان های طوفانی در عمق آرامش از کف بروند آنکه باخته تویی. پس بهتر است هر چه زودتر طرحی نو دراندازی. ما که شرمنده خودمان نیستیم. بهتر است تو هم شرمنده ما نشوی. امروز هم گذشت. مثل همه دیروز ها و مثل همه فرداها. اما اگر خوشی به دهنمان مزه نکند افسوس از بودن تو که بودی و آراممان نکردی.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۲
معصو مه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی