میخواستم... ولی نشد...
دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۴ ق.ظ
می خواستم کنار تو باشم ولی نشد
پیکی به افتخار تو باشم ولی نشد
می خواستم به حکم دل خود ورق ورق
بازنده قمار تو باشم ولی نشد
می خواستم به واسطه اشکهای خویش
یک چشمه از بهار تو باشم ولی نشد
حاضر شدم به شکل دو دستت در آیم و
عمری در اختیار تو باشم ولی نشد
وقتی که خسته می شوم از شهر بی حدود
زندانی حصار تو باشم ولی نشد
باران مهر باشی و من چون کویر لوت
عمری در انتظار تو باشم ولی نشد
بعد از هزار و یک «نشد» از یاس خواستم
خیام روزگار تو باشم ولی نشد
غلامرضا طریقی
۹۹/۰۷/۰۷
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد /که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد/ لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم /هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد/ با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر /هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد/ هر کسی در دل من جای خودش را دارد/ جانشین تو در این سینه خداوند نشد/ خواستند از تو بگویند شبی شاعرها/ عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!...
محسن چاووشی جان بخواند ....:)