خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

قدرت کلمات

دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۷ ب.ظ

پرده اول

معمولا تعارف سر پرداخت حساب زیاده. از"اجازه بدید بنده حساب کنم با جواب نه خواهش می کنم شما بفرمایید" تا کشمکشای فیزیکی که فقط قرار دادن دستگاه کارتخوان در مقابلشون این برخورد فیزیکی رو تموم می کنه چون اونی برنده است که زودتر بتونه کارتشو بکشه. اما امروز جواب خیلی ظریف و طنازانه ای شنیدم. شاید برای شما تکراری باشه. ولی من اولین باری بود که می شنیدم.

اولی: خانم حسابمون چقدر شد؟

تا من جواب بدم

دومی: اجازه بدید بنده حساب کنم (درحالیکه کارتشو طرف من گرفته بود) خانم تمنا می کنم از این حساب کنید.

باز تا من جواب بدم

اولی: نه. اینجا از شما نمیگیرن (چون از مشتریای ثابت بود با اطمینان اینو گفت)

و کارتشو به من داد

دومی: اجازه بدید بنده حساب کنم. آخه می خوام یادگاری بمونه.

اولی: باشه شما فرض کنید شما حساب کردید

دومی: اینجوری نمیشه که. من میخواستم یادگاری بمونه.

اولی: خانم لطفا از کارت من حساب کنید.

من هم حساب کردم.

وقتی گفت "می خوام یادگاری بمونه" کم مونده بود بگم آقا شما چقدر شاعرید ^_^

...

پرده دوم

معمولا وقتی کمبود میز هست باید هماهنگ بشیم تا به نوبت میز ها که خالی میشن جا بدیم به مشتریا. اصطلاح معروف این قسمت اینه که "خانم دستور بفرمایید به ما هم جا بِدن یا اسم ما رو هم بنویسن یا ثبت کنن". امروز با وجودی که شلوغ نبود و میز خالی بود و من به علت غیبت دیروز سخت مشغول کاغذا و فاکتورا بودم یهو با صدای بلندی سرمو بلند کردم که بدون سلام و صلوات یهو گفت "خانم مدیریت بفرمایید برا دو نفر جا بِدن". بعد هم از در رفت بیرون. من در یک نظر متوجه شدم که جا هست. پس طرف فازش چیه. بعدش تازه ماشینشو پارک کرد اومد گفت "خب ما کجا بشینیم؟" گفتم "بفرمایید بالا جا هست."

خب جمله اول که گفتم عرفه و اونایی که بالاخره اهل مراودات هستن میدونن که چی باید بگن. اما این امروزیه قشنگ معلوم بود از تازه به دوران رسیده هاییه که ... نگم برات... اون شخص خیلی عادی میتونست بپرسه جا هست یا ما کجا می تونیم بشینیم ولی جمله کمی دستوریه "مدیریت بفرمایید جا بِدن" چندان قشنگ به نظر نیومد و نه تنها من که همه یه جوری نگاش کردن.

...

خلاصه که شاید حتی گاهی منظوری نداشته باشیم اما بهتره به قدرت کلمات توجه کنیم و اون ها رو درست انتخاب کنیم چون بار سنگینی رو با خودشون به همراه دارن.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۴
معصو مه

نظرات  (۳)

۱۴ مهر ۹۹ ، ۲۱:۴۷ هیـ ‌‌‌ـچ

یاد اونی افتادم که معتقد بود چون ماشینش ۱۰ برابر من قیمت داره پس حق داره کوچهٔ ورود ممنوع رو یه طرفه بیاد تو شکم من! واقعاً ثروت چرا این توهمِ دستور دادن رو به افراد میده؟ :|

البته امیدوارم این مشتری شما از این دست نبوده باشه ولی خب...

پاسخ:
بود دیگه. ناجورم بود. 
متاسفانه تعدادشون کم هم نیست. 
ولی باید مدارا کرد.

آخ گفتی ...

اثر میزاره کلمات بر ذهن و رفتار بعد آدما ..کاش یک کلاس روانشناسی کلمات ویا چی بگیم و چی نگیم رو در مهد کودک آموزش میدادن ...

 

پاسخ:
در آغاز هیچ نبود، کلمه بود... 
🌹❤

پرده اول :

پول نداد و یادگاری موند

...

 

پرده دوم:

به اینا زیاد سخت نگیرید

اینا بس که تنهان دورشون شلوغه

پاسخ:
شاید



اره واقعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی