خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

که می دهم همه تاوان اشتباهم را...

سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۰۱ ق.ظ

شهاب زرنکشیدی شب سیاهم را
گلی به سر نزدی آفتاب و ماهم را

پرنده ای که به نام تو بود از لب من
پرید و برد به همراه خود، نگاهم را

رسیده و نرسیده به اوج سوزاندی
به هُرم صاعقه ای بال مرغ آهم را

بهار را به تمامی ندیده غارت کرد
سموم فتنه به ناگه گُل و گیاهم را

مسیر، خفته چنان در غبار آتش و دود
که گم کند دلم و دیده، راه و چاهم را

به هر طریق که رفتم غم تو پیشاپیش
کمین گرفته و بربسته بود راهم را

تمام عمر به رنج و شکنجه محکومم
که می دهم همه تاوان اشتباهم را
حسین منزوی

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۱۳
معصو مه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی