که می دهم همه تاوان اشتباهم را...
سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۰۱ ق.ظ
شهاب زرنکشیدی شب سیاهم را
گلی به سر نزدی آفتاب و ماهم را
پرنده ای که به نام تو بود از لب من
پرید و برد به همراه خود، نگاهم را
رسیده و نرسیده به اوج سوزاندی
به هُرم صاعقه ای بال مرغ آهم را
بهار را به تمامی ندیده غارت کرد
سموم فتنه به ناگه گُل و گیاهم را
مسیر، خفته چنان در غبار آتش و دود
که گم کند دلم و دیده، راه و چاهم را
به هر طریق که رفتم غم تو پیشاپیش
کمین گرفته و بربسته بود راهم را
تمام عمر به رنج و شکنجه محکومم
که می دهم همه تاوان اشتباهم را
حسین منزوی
۹۹/۰۸/۱۳