خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

من شب بودم، تو ماه تنهایی من

تنهایی تو، پناه تنهایی من

صبحی شدی و سپید پاشیده شدی

بر دیوار سیاه تنهایی من

بیژن ارژن

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۱۰
معصو مه

نظرات  (۴)

۱۰ آذر ۹۹ ، ۱۰:۰۸ هیـ ‌‌‌ـچ

روی «تنهایی تو، پناه تنهایی من» گیر کردم؛ یه حال عجیبی داره، خیلی خاص...

پاسخ:
زده توو خال دیگه. خیلی خواستم ازش رد شم و پستش نکنم ولی نشد.

خیلی قشنگ بود :))

عنوانش رو خیلی دوست داشتم

پاسخ:
:x
ممنون از توجهت

در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه
ای مه! چراغ کلبه من باش ساعتی...
 

پاسخ:
به به! 
مستفیضمون نمودی بانو! ♥️♥️♥️
💋🌹

به به به رهی معیری با این بیتش عزیز جانم ...

بوس و قلب و گل و برگهای پاییزی ...

پاسخ:
دست شما هم طلا
بوس و قلب و گل و گرمای عشق توو این سرمای استخوان سوز مرگ و زمستان...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی