خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

بدون شرح

سه شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۹:۱۶ ب.ظ

طاقت نداشت قبل زمانش گذاشت رفت

قلب مرا ته چمدانش گذاشت رفت

 

کم کم‌خودش بهار شد و لانه ی مرا

پاسوز روزهای خزانش گذاشت، رفت

 

خندید تا خیال کنم مهربان شده ست

مرهم به روی زخم زبانش گذاشت رفت

 

در را به روی خاطره بست و کلید را

کنج کجای دنج جهانش گذاشت رفت؟ 

 

اصلا نگفت با چه کسی، تا کجا؟چه وقت؟

"من" را دوباره دلنگرانش گذاشت رفت

 

او ‌یک پرنده بود و در این برف ها مرا

در جست وجوی رد و نشانش گذاشت رفت

 

او رفت و با تمام توان دوست دارمش

او را که با تمام توانش گذاشت رفت

رحمان بشردوست

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۲۰
معصو مه

نظرات  (۳)

هر که آمد اندکی ما را پریشان کرد و رفت ...:(

پاسخ:
نوبت ما که شد از شور به ماهور افتاد... 

او را که با تمام توانش گذاشت رفت...

👌👌👏👏

پاسخ:
همه رفتناشونو گذاشتن برای ما 😪😪
۰۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۱۲ یک فرد عادی

بعضی اشعار 

دهانه زخم ها رو باز میکنه

 و درد دوباره جون میگیره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی