پشت تنهایی
جمعه, ۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۰۶ ب.ظ
پشت تنهایی من کیست که پنهان شده است
دلم از سایهی خود نیز گریزان شده است
تازه از آمدن سال دو روزی نشده
که سفر کرده پرستو و زمستان شده است
باد، خوابیده ولی راوی بر بادیهاست
برگ زردی که رها روی خیابان شده است
پاره پاره دل توفان زدهی غمگینم
گل سرخیست که زیر لگدتان شده است
بی تو، بی صبح تن تو، چه حزین میسوزد
بر سر طاقچه شمعی که فروزان شده است
ردی از سایهی یک سار در آن پیدا نیست
چقدر پنجره لبریز کلاغان شده است
نیشخندی ـ چه گزنده ـ به سیهکاری ماست
پشت لبخندم اگر گریه نمایان شده است
عفیف باختری
۰۱/۰۳/۰۶
غم زمانه به پایان نمیرسد، برخیز /به شوق یک نفسِ تازه در هوای بهار... 😘