خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

نشستم زبونم لال چند خط ترجمه انجام بدم کار بنده خدایی رو راه بندازم. گفتم جهت تنوع هم شده از خیر فایل های صوتی قدیمی بگذرم و مورد جدیدی دانلود کنم. چون بی کلام برای این کار بهتره در جستجوی هانس زیمر به مجموعه بهترین هاش رسیدم که الان چیزایی میشنوم که دقیقا ده سال پیش دنبالشون بودم اما نمیدونستم مال هانس زیمر هستن. الانم بعد ده سال میدونم هانس زیمر کیه و دارم قلمبه سلمبه بلغور می کنم. ده سال پیش که نمیدونستم. حالا فرض کن پای ترجمه باشی این موزیک ها پخش بشن و هی پرت شی به نه سال و ده سال پیش. سرآخر هم میمیریم و حکمت انقدر دیر رسیدن به چیزایی که یه وقنی خیلی خواهانشون بودیم اما الان بود و نبودشون فرق نمی کنه رو نمیفهمیم. نرسه روزی که ده سال دیر به زندگی مطلوب برسیم. چون گمونم رسما روانی میشیم. همینجوری تا آخر بمونه بسمونه.

 

ما عاشقیم و خوشتر از این کار، کار نیست

یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست

 

دانی بهشت چیست که داریم انتظار؟

جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست

 

فصل بهار، فصل جنون است و این سه ماه

هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست

 

سنجیده ایم ما، به جز از موی و روی یار

حاصل ز رفت و آمد لیل و نهار نیست

 

خندید صبح بر من و بر انتظار من

زین بیشتر ز خوی توام انتظار نیست

 

دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود

اما چه سود زانکه به یک گل بهار نیست

 

فرهاد یاد باد که چون داستان او

شیرین حکایتی ز کسی یادگار نیست

 

ناصح مکن حدیث که صبر اختیار کن

ما را به عشق یار ز خویش اختیار نیست

 

برخیز دلبرا که در آغوش هم شویم

کان یار یار نیست که اندر کنار نیست

 

امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است

گویا به عفو و لطف تو امیدوار نیست

 

بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار

فکری به حال خویش کن این روزگار نیست

 

بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش

صیاد من بهار که فصل شکار نیست

عماد خراسانی

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۳۱
معصو مه

نظرات  (۳)

دنیای لعنتی ...همیشه دیر رسیدیم ...:(

پاسخ:
:(
واقعا چرا؟
مگه توو کل این جهان بی انتها چیز زیادی خواستیم که به همونم دیر میرسیم؟

اینم یکی از قانون های عجیب دنیاست حتما ..:(?

پاسخ:
آره. هر چی سنگه مال پای لنگ ماست.


۲۱ دی ۹۹ ، ۰۴:۱۹ سیروان REGA
وال چی بگم همه از کار دوران در عجبن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی