بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار فکری به حال خویش کن این روزگار نیست
نشستم زبونم لال چند خط ترجمه انجام بدم کار بنده خدایی رو راه بندازم. گفتم جهت تنوع هم شده از خیر فایل های صوتی قدیمی بگذرم و مورد جدیدی دانلود کنم. چون بی کلام برای این کار بهتره در جستجوی هانس زیمر به مجموعه بهترین هاش رسیدم که الان چیزایی میشنوم که دقیقا ده سال پیش دنبالشون بودم اما نمیدونستم مال هانس زیمر هستن. الانم بعد ده سال میدونم هانس زیمر کیه و دارم قلمبه سلمبه بلغور می کنم. ده سال پیش که نمیدونستم. حالا فرض کن پای ترجمه باشی این موزیک ها پخش بشن و هی پرت شی به نه سال و ده سال پیش. سرآخر هم میمیریم و حکمت انقدر دیر رسیدن به چیزایی که یه وقنی خیلی خواهانشون بودیم اما الان بود و نبودشون فرق نمی کنه رو نمیفهمیم. نرسه روزی که ده سال دیر به زندگی مطلوب برسیم. چون گمونم رسما روانی میشیم. همینجوری تا آخر بمونه بسمونه.
ما عاشقیم و خوشتر از این کار، کار نیست
یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست
دانی بهشت چیست که داریم انتظار؟
جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست
فصل بهار، فصل جنون است و این سه ماه
هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست
سنجیده ایم ما، به جز از موی و روی یار
حاصل ز رفت و آمد لیل و نهار نیست
خندید صبح بر من و بر انتظار من
زین بیشتر ز خوی توام انتظار نیست
دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود
اما چه سود زانکه به یک گل بهار نیست
فرهاد یاد باد که چون داستان او
شیرین حکایتی ز کسی یادگار نیست
ناصح مکن حدیث که صبر اختیار کن
ما را به عشق یار ز خویش اختیار نیست
برخیز دلبرا که در آغوش هم شویم
کان یار یار نیست که اندر کنار نیست
امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است
گویا به عفو و لطف تو امیدوار نیست
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست
بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش
صیاد من بهار که فصل شکار نیست
عماد خراسانی
دنیای لعنتی ...همیشه دیر رسیدیم ...:(