کمی پراکنده...
انسان ها می خونم و person of interest تماشا می کنم و حرفامو قورت میدم.
بین تمام داشته ها و نداشته ها بدون در نظر گرفتن آنچه که هست و نیست یه شخصیت کاریزماتیک میتونه همه چی رو بشوره ببره و شما رو به جایی برسونه که می خواید. یه شخصیت کاریزماتیک چیه؟! همونم نداریم!
(افرادی که چنین شخصیتی دارن یعنی میتونن طیف گسترده ای از افراد اطرافشون با هر نوع عقیده و سلیقه ای رو تحت تاثیر قرار بدن. به قول معروف مهره مار دارن.)
توو خلوتی کار میبینی هوا آفتابیه.. میای به خورشید سلام بدی بارون میباره.. میای بگی نبار بارون زمین جای قشنگی نیست برف میباره.. میای بگی زمین از آمدن برف تازه خشنود است من از شلوغی بسیار رد پا بیزار که یهو باد و طوفان میشه... میای بگی بیا شویم چو خاکستری رها در باد که دیگه اصلا سرت گرم شلوغی میشه و یادت میره چی میخواستی بگی. خلاصه که هوا عجیب چهار فصله.
چشمبند رنگی مشبک به روی چشم، سنگ صبر صیقل خورده ای به عقل، قفل محکمی بر دل، تلاشی مضاعف بر تعریف های جدید برای اتفاقات و ماهیت کلی آنچه زندگی نام دارد... هر برهه از ثانیه تا قرن یا مدتی به طول یک اتفاق یا هر چیزی در مقیاس زمان شده سنگ زیرین و آسمان شده سنگ رویی؛ در فاصله ای به این پهنا هنوز فشار سنگینی بر جسم و روح وارد می شود که تعریف و بررسی و نتیجه گیری درباره اش نه تنها سخت که گاهی غیر ممکن و از دایره لغات بیرون است. اما جریان همچنان آهسته و پیوسته ادامه دارد و فارغ از عمق و شدت و طول، راه بازی طی می شود تا برسیم به آنقدر شناختی که نقطه رهایی باشد. لفظی جایگزین امیدوارم نیست ولی امیدوارم هم تمام آنچه که می خواهم عنوان کنم نیست: امیدوارم در مسیر این جریان که خیلی ناچیز و کوتاه همراهش هستیم تاثیری عمیق و ماندگار داشته باشیم.
تاثیر بعضیها همیشگیه...
وهیچوقت فراموش نمیشه، شاید هروز حسرت نبودنش بیشتر...