زهر انتظار...
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۱۰ ب.ظ
در غیابِ چشمهای تو
ماه
لکنت شب را
تشدید میکند
وزنِ غریبی دارد سکوت
زهر انتظار را
بی وفقه تکرار میکند...
نیلوفرثانی
۹۹/۱۲/۱۴
در غیابِ چشمهای تو
ماه
لکنت شب را
تشدید میکند
وزنِ غریبی دارد سکوت
زهر انتظار را
بی وفقه تکرار میکند...
نیلوفرثانی
قطار میرود
تو میروی
تمام ایستگاه میرود
و من چقدر سادهام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار ایستادهام
و همچنان
به نردههای ایستگاه رفته
تکیه دادهام...
تو و اشتیاقِ پُرصداقتِ تو
من و خانهمان
میزی و چراغی …
آری
در مرگآورترین لحظهی انتظار
زندگی را در رؤیاهای خویش دنبال میگیرم
در رؤیاها و
در امیدهایم!
در نیست
راه نیست
شب نیست
ماه نیست
نه روز و
نه آفتاب،
ما
بیرون ِ زمان
ایستادهایم
با دشنهی تلخی
در گُردههایمان.
هیچ کس
با هیچ کس
سخن نمیگوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است.
در مُردهگان ِ خویش
نظر میبندیم
با طرح ِ خندهیی،
و نوبت ِ خود را انتظار میکشیم
بی هیچ
خندهیی!...
❤️❤️❤️💓💓💓💗💗💗🌺🌺🌺🌹🌹🌹