چیزی ندارم از تو، پشیمانم از خودم...
شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷ ب.ظ
سر میکشم در آینه حیرانم از خودم
بر من چه رفته است که پنهانم از خودم؟
خود را مرور میکنم و فکر میکنم
من جز حدیث رنج چه میدانم از خودم؟
عمریست هرچه میکشم از خویش میکشم
باید دوباره روی بگردانم از خودم
آن رهبرم که گرچه همه روهروم شدند
برگشته در هوای تو ایمانم از خودم
باید دگر به خویش بگویم که عاشقم
تا کی همیشه چهره بپوشانم از خودم؟
از تن به تیغ عشق سرم را جدا نما
تا چهرهای دوباره برویانم از خودم
هر روز میروم سر آن کوچهی قدیم
آنقدر پر شتاب که میمانم از خودم
امشب چگونه از تو بگویم، چگونه آه...
چیزی ندارم از تو، پشیمانم از خودم
محمد سعید میرزایی
طبق معمول صندوق بیان نیست. حالا اگه دوست داشتید اینجا یا اینجا بشنوید.
۹۹/۱۲/۱۶
چقدر زیبا بود و گس مزه :)