خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

کاری که زندگی با ما می کند...

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۴۲ ب.ظ

دریافت دریافت فایل

دریافت نمایش فایل

 

ایو مونتان Yves Montand بی‌شک یکی از اسطوره‌های‌ موسیقی و سینمای فرانسه است. این هنرمند ایتالیایی فرانسوی بعد از سال‌ها درخشش در عرصه هنر در سال ۱۹۹۱ در ۷۰ سالگی فوت کرد.

Oh ! je voudrais tant que tu te souviennes

Des jours heureux où nous étions amis

En ce temps-là la vie était plus belle

Et le soleil plus brûlant qu’aujourd’hui

Les feuilles mortes se ramassent à la pelle

Tu vois, je n’ai pas oublié

Les feuilles mortes se ramassent à la pelle

Les souvenirs et les regrets aussi

Et le vent du nord les emporte

Dans la nuit froide de l’oubli

Tu vois, je n’ai pas oublié

La chanson que tu me chantais

 

C’est une chanson qui nous ressemble

Toi, tu m’aimais et je t’aimais

Et nous vivions tous les deux ensemble

Toi qui m’aimais, moi qui t’aimais

Mais la vie sépare ceux qui s’aiment

Tout doucement, sans faire de bruit

Et la mer efface sur le sable

les pas des amants désunis

 

آه، چقدر دلم می‌خواهد که بیاد بیاوری

روزهای خوشی را که دوست هم بودیم

در آن زمان زندگی زیبا‌تر

و خورشید سوزان‌تر از امروز بود

برگ‌های خزان را با بیل جمع می‌کنند

می‌بینی؟ من فراموش نکرده‌ام

برگ‌های خزان را با بیل جمع می‌کنند

همچنین خاطرات و تأسف‌ها را

و باد شمال آن‌ها را با خود

به درون شب سرد فراموشی می‌برد

می‌بینی؟ من آوازی را که برایم

می‌خواندی فراموش نکرده‌ام

این آهنگی است که به ما شباهت دارد

تو دوستم داشتی، و من دوستت داشتم

و شریک زندگی هم بودیم

تو که دوستم داشتی، من که دوستت داشتم

ولی زندگی عاشقان را به ملایمت

وبدون سر و صدا از هم جدا می‌کند

و دریا جای پاهای یاران جدا شده را

روی شنهای ساحل محو می‌کند

 

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۳۰
معصو مه

نظرات  (۶)

عجب شعر زیبایی . قاب خوبی بود :)

پاسخ:
مرسی :)
قاب رو نفهمیدم

شعر رو شما قاب گرفتی دیگه :)

پاسخ:
منظورت چیدمانشه؟ چرا نمیفهمم؟؟ :)

وقتی شعری رو انتخاب می‌کنی و به افراد دیگه نمایش میدی یعنی قاب گرفتی :) به انتخاب شعر می‌گن

پاسخ:
آهان. نمیدونستم خب. ببخش.
مرسی از توضیحت و بیشتر مرسی از توجهت.
❤🌹🍃

انگار عشق یه زبان بین‌المللیه:)

پاسخ:
عشق در ترکیب با هنر زیباتر میشه

گرچه آخرش تلخ بود و باور من این نیست

اما زیبا بود ممنون🌹

پاسخ:
عمده اتفاقیه که در زندگی میفته

ممنون از حضورت
🌹🍃

هیچ چیز شبیه هیچ چیز نیست!
تقویم ها ما را شمردند و شمردند و ...
ما
کهنسال تر بودیم از روزهای گذشته‌مان!

وقتی دلت مانده باشد
پاهایت رفته باشد
و چشم‌هایت...
بگو چشم‌هایت تنها همین یک فصل را دارند؟؟

عشق
شوخی ِ خنده دارِ خدا بود
با آدمی که تنها می‌توانست
به اندازه‌ی انگشت‌هایش بشمرد!

من فصل چشم های تو را دوست داشتم!
که شبیه هیچ برگ ِ این تقویم نبود!

به اندازه شمارش تقویم که نه!
به اندازه کهنسالی‌ام
دلم گرفته!

دلم
باران می‌خواهد...

 

پاسخ:
آدمی ، تنهاتر از آن است که سکوتش می گوید
دیشب...
تنهایی ام
تا نوکِ مدادت آمده بود
اگر می نوشتی ام!
اگر می نوشتی ام...!
گاه
تنهایی... تنهاتر از آن است که دیده شود
محمدعلی بهمنی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی