خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

بدون شرح

سه شنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۳۱ ب.ظ

مردی از دیوانه ای پرسید: اسم اعظم خدا را می دانی؟ دیوانه گفت: «نام اعظم خدا، نان است امّا این را جایی نمی توان گفت» مرد گفت: «نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟» دیوانه گفت: «در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛ از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه ی اتّحاد مردم نان است».

مصیبت نامه ی عطّار نیشابوری ص 359

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۳/۲۴
معصو مه

نظرات  (۳)

کاد الفقر یکون کفرا....

پاسخ:
😔😔

شاید هم اسمش واکسن کروناست 

زمان کرونا هم نه مسجدی بود و نه روضه‌ایی و نه نماز جمعه و زیارتی!! 

 

پاسخ:
به اسم یه چیز از همه چیز ساقطیم

جایی که فقر و بیماری وارد میشه دین از در دیگه خارج میشه!

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی