خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

تنها تو

پنجشنبه, ۹ تیر ۱۴۰۱، ۰۸:۴۱ ب.ظ

آفتاب
از همان جای همیشگی طلوع می کرد
و هیولای روزمرگی
دهانش را
برای بلعیدن رویاهام
باز کرده بود

تو آمدی
و چشم هایت
جای آفتاب را گرفتند
تنها تو می توانستی اینچنین
دهان تاریک روزمرگی را ببندی.
محسن حسینخانی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۴/۰۹
معصو مه

نظرات  (۲)

💞💋💞

پاسخ:
💋💋💋
۰۹ تیر ۰۱ ، ۲۲:۲۵ یاسی ترین

😍😍😍😍😍

پاسخ:
😘😘😘

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی