خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

نیستی...

شنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۱، ۰۲:۲۵ ب.ظ

نیستی فکر من و حال و هوایم بکنی 

نیستی ، منتظرم باز صدایم بکنی !

 

از بدون چمدان رفتن تو پیدا بود 

خواستی در به در خاطره هایم بکنی 

 

گفته بودم بروی بعد تو من رفتنی ام 

رفته ای بر تن خود رخت عزایم بکنی ؟!

 

من زمین گیر شدم تا تو به پرواز رسی 

رسمش این نیست در این خاک رهایم بکنی 

 

بی ستاره شده ام ، درد از این بالاتر !؟

خسته از زندگی‌ام ، چون و چرایم بکنی

 

به تو نه ، این سخنم را به خدا میگویم

وقت آن نیست از این درد جدایم بکنی؟! 

مسعود بابائی 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۱۴
معصو مه

نظرات  (۱)

در نبودنت

پر و بال چترم ریخت

عصا شد.

حسین محمدیان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی