به فکر شادی و آزادی
يكشنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ۰۸:۴۶ ق.ظ
چه آوازی؟! چه پروازی؟! که خود نقش زمینم من!
عقاب زخمی ام، اندوهبارِ خشمگینم من!
دو تا بال مرا با تیر پیوستی، به هم بستی
مجالِ آشتی نگذاشتی؛ محصولِ کینم من!
شکستی شیشهی عمر مرا ای دیوِ انسانکُش!
به عمری در کمینم بودی اکنون در کمینم من!
به طبل جنگ کوبیدی و گفتی: قاصدِ صلحم!
مرا کُشتی و کفرم را درآوردی که: دینم من!
به خاکستر نشاندی، خود ندانستی که ققنوسم
پرِ پرواز آتشباز خاکسترنشینم من!
رهایم کن که من با خویش می سوزم، که می سازم
رهایم کن که گاهی اشک، گاهی آستینم من!
به افسونی، به تدبیری، قفس را بال و پر کردم!
به فکر شادی و آزادی این سرزمینم من!
مرتضی لطفی
۰۱/۰۹/۲۰
اندوهبار خشمگینم...توصیف قشنگی بود 👌