خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

نرفته است

جمعه, ۹ دی ۱۴۰۱، ۰۶:۴۴ ق.ظ

چندی است یک پرنده به صحرا نرفته‌است
گلدان به خواب جنگل و دریا نرفته‌است

پاشیده خون حضرت پاییز بر درخت
اما کسی برای تماشا نرفته‌است

مهر آمده‌است با سبدی سرخ از انار
دارا ولی به دیدن سارا نرفته‌است

این چند سال، زیر همین گنبد کبود
دستی درون مدرسه بالا نرفته‌است

این چند سالِ سخت که با لطف دوستان
ظلمی نمانده‌است که بر ما نرفته‌‌است

این دوستان که زیر چکاچاک چکمه‌شان
دستم تلاش کرده ولی پا نرفته‌است

(باتوم زد به دندهء من تا شوم خلاص
یا فکر کرد دندهء من جا نرفته‌است؟)

می‌سوزد از حرارت داغ درون خویش
این نسل رنجدیده به پروانه رفته‌است

نسل کلیدکرده به دیروزنامه‌ها
نسلی که هیچ وقت به فردا نرفته‌است

نسل هنوز مانده در این ایستگاه سرد
مثل غزل که ختم شده با "نرفته‌است"
عبدالحسین انصاری

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۰۹
معصو مه

نظرات  (۲)



آنگاه که فرومایگان به مقام و مرتبت رسند، امیدها ناامید شود ...
 

پاسخ:
و خدایی که دیگه انگار نیست... 
۰۹ دی ۰۱ ، ۱۰:۳۷ حامد سپهر

(باتوم زد به دندهء من تا شوم خلاص
یا فکر کرد دندهء من جا نرفته‌است؟)

 

پاییزمون هم اینجوری گذشت و نفهمیدیم کی تموم شد:(

پاسخ:
مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید که چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شد تو تنم جوونه خشکید
اما این دل صبورم به غم زمونه خندید
:((

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی