هنوز...
دوشنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۰۱ ق.ظ
مشتِ زخمی
و ...
درِ هنوز بسته.
علیرضا روشن
۰۲/۰۱/۰۷
چقدر حرف هست توی این چندتا کلمه!
من که نفهمیدم چی نوشته، فقط یاد دوتا مشتی افتادم که زده بودم تو در چوبی اتاق و جاش مونده بود...
فک کنم من شنونده عاقلی نیستم که نفهمیدم.
یاد یک بیت "هرچند بی ربط" افتادم که میگفت
خاطراتت زده تیغ و به دلم میکوبد
زخمی ام ، کاش به درمان آیی
💔