خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

هنوز...

دوشنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۰۱ ق.ظ

مشتِ زخمی

و ...

درِ هنوز بسته.

علیرضا روشن

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۰۷
معصو مه

نظرات  (۴)

💔

پاسخ:
:/

چقدر حرف هست توی این چندتا کلمه!

پاسخ:
شنونده باید عاقل باشه
ممنون از توجه شما

من که نفهمیدم چی نوشته، فقط یاد دوتا مشتی افتادم که زده بودم تو در چوبی اتاق و جاش مونده بود... 

فک کنم من شنونده عاقلی نیستم که نفهمیدم. 

پاسخ:
به نظر واضحه ولی.
انقدر مشت زده باشی که دستت زخمی شده باشه ولی در هنوز بسته مونده باشه.
انقدر تلاش شده باشه ولی به دلایل مزخرفی در هنوز بسته مونده باشه چون مسلما اگه قرار باشه در، در باشه باید با مشتی که زخمی شده وا میشده بوده. ولی اگر باز نشده معانی و مفاهیم زیادی در خودش داره. 
:(

یاد یک بیت "هرچند بی ربط" افتادم که میگفت

 

خاطراتت زده تیغ و به دلم میکوبد

زخمی ام ، کاش به درمان آیی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی