خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

شاد باش و خوش بمان با خودستایی های خود...

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۲، ۰۷:۴۶ ب.ظ

از سرم فکر و خیالت ناگهان افتاده است
چای خوش عطری که دیگر از دهان افتاده است

من گذشتم از تو تا تنها بمانی با خودت
مثل تصویری که در آب روان افتاده است

فکر کردی بی تو می میرم؟ نمردم، زنده ام
برگ سبزی از لب سرد خزان افتاده است

گفتگوها بود بین ما ... ولی این روزها
قصه دل کندنم برهر زبان افتاده است

شاد باش و خوش بمان با خودستایی های خود
تشت رسوایی تو از آسمان افتاده است

آرزو نوری 

 

 

 

قاب عکسی کهنه ام در گنجه...پیدا کن مرا
بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ها کن مرا

از تماشا کردن باران که لذت می بری...
روبرویم ساعتی بنشین ،تماشا کن مرا

دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من
بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا

حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است
از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا

به همان تنهایی ام بسپار.... بعد از سالها
یک صدا می آید از گنجه....که پیدا کن مرا


سید مهدی ابوالقاسمی

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۲۵
معصو مه

نظرات  (۷)

۲۵ خرداد ۰۲ ، ۱۹:۵۵ یاسمن گلی :)

زیبا بود

پاسخ:
ممنون
۲۵ خرداد ۰۲ ، ۲۰:۰۲ علی دهقانی

خیلی قشنگ بود لطفا به وبلاگ منم سر بزن :)

پاسخ:
از توجهتون ممنون.

قشنگ بود.

حالا داستان چیه؟

مناسب حال ماه زده بود.

پاسخ:
داستانش که مفصله.
ماه زده تعبیر مناسبی بود.

بسیار عالی ❤️❤️

پاسخ:
عالی فقط خودت فقط خودت ... 💞💞💞💞💞

دوست‌ات دارم

و همین غمگین‌ترم می‌کند...

وقتی که نمی‌توانم چهار فصلِ جهان را

بر شانه های تو آواز بخوانم

وقتی که بادی

برگ‌هایت را از من می‌گیرد...

 

درخت بالابلند من! 

باور کن این همه خواستن غمگین است

برای پرنده ای که از کوچی به کوچ دیگر پرواز می‌کند...

 

مریم ملک دار

 

پاسخ:
ایستاده تشویق
💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟

آلبومی قدیمی ام،

در زیرزمین خانه ای کلنگی

که واحدهایش را پیش فروش کرده اند.

در انتظار دستی جامانده در اعماقم

که آجرها نمی گذارند

خاطره ای فروریخته را ورق بزند

نجاتم بده!

در من

هنوز لبخندی هست

که می تواند چیزی یادت بیاورد.

 

"لیلا کردبچه"

پاسخ:
هنووووزززز. :)

سلام خوبین؟

کم پیدایید!

پاسخ:
سلام. به خوبی شما!
توو کانال ولی پلاسیم. :D

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی