خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

خاکستری رها در باد

...بیا شویم چو خاکستری رها در باد ... من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

چمدان دست گرفتم که بگویی نروم؛ تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟؟؟؟

طرف دلتنگ همیشه ما بودیم...ایلهان برک

گفتم به خویش، دردِ مرا چاره می‌کند
پلکی نگاه بر منِ آواره می‌کند
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند: "نامه‌های تو را پاره می‌کند"
حسین دهلوی

زخم را پنهان کن حتی از خودت
جز نمک در مُشتِ دنیا هیچ نیست

خدا اجازه نداد آشنا سوار کنیم

يكشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۴، ۱۲:۵۶ ق.ظ

جز اینکه شب‌به‌شب از #غم غزل قطار کنیم

فدای چشم سیاهت، بگو چکار کنیم ؟

 

کجای شهر نشستید و گیس می‌بافید؟

کجا بساط #شب و شروه و سه‌تار کنیم

 

کجاست خانه‌ات ای ماه که همان اطراف

حراج شانه و آیینه و انار کنیم؟

 

غروب پستچی امد، رساند قبضی و گفت

بگو که نامه دهد ، ما هم افتخار کنیم

 

حدیث نفس سلیمان و نوح هم این بود:

خدا اجازه نداد آشنا سوار کنیم

 

تعارفی که نداریم، بال و پر زخمیم

قفس به فرض که وا شد کجا فرار کنیم؟

 

به ما نیامده دلتنگ دلبری باشیم

به ما نیامده طعم لبی ویار کنیم

 

خدا ذلیل کند آنکه این جدایی را

به طالعم دید و خواست که #قمار کنیم

 

صدای تق تق کفش تو بر مزار من است

خوش آمدی! بنشین شربتی تیار کنیم

#حامد_عسگری 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۴/۲۳
معصو مه

نظرات  (۱)

🔥♥️🔥

پاسخ:
♥️♥️♥️

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی