نشستهای و نگاه تو خیره بر ماه است
همیشه دلخوریات با سکوت همراه است
خدا کند که نبینم هوای تو ابریست
ببخش! طاقت این دل عجیب کوتاه است
همیشه دل نگران تو بودهام، کم نیست
همیشه دل نگران ِ کسی که در راه است...
بتاز اسب خودت را ولی مراقب باش
که شرط ِ بردن بازی سلامت شاه است
نمیرسد کسی اصلا به قلهی عشقت
گناه پای دلم نیست! راه، بیراه است
به کوه ِ رفته به بادم، نسیم تو فهماند،
که کاه هرچه که باشد همیشه یک کاه است
ببند پای دلم را به عشق خود، این دل
شبیه حضرت چشم تو نیست! گمراه است
به بغض چشم تو این شعر، اقتدا کردهست
که طاعت شب و روزش اقامهی آه است
قصیده هرچه کند عشق را نمیفهمد
عجیب نیست که چشمان تو غزل خواه است
تو هستی و همهی درد شعر من این جاست؛
که با وجود تو بغضم شکستهی چاه است
رویا باقری